تابهحال با خود فکر کردهاید دلیل ورشکستگی شرکتهای بزرگ چیست؟ در پاسخ به این سوال باید گفت مدیریت کسب و کار، در دنیای امروز بسیار پر ریسک است. آیا میدانید حدود 49% از مشاغل در پنج سال اول کار خود شکست میخورند؟ از این بدتر 30% از مشاغل در دو سال اول شکستخورده و از بین میروند. البته مشاغل شکسته خورده دیگری نیز وجود دارند که در چند هفته اول با شکست کامل مواجه شده و از بین میروند.
اگر قصد شروع کسب و کار جدیدی را داشته باشید یا بهعنوان یک کار آفرین این مطلب را بخوانید، شاید سطرهای بالا چندان دلگرمکننده به نظر نرسد، اما بهتر است به این نکته توجه کنید: شانس و اقبال هیچ نقشی در موفقیت کسب و کار ندارد. دلیل ورشکستگی شرکت ها، عدم جهتدهی، برنامهریزی یا رهبری و مدیریت ضعیف شکست است. حتی اگر ایده، محصول یا خدمات آنها مناسب باشد.
اکنون یک پرسش بزرگ مطرح است: چگونه کسب و کار خود را از ورشکستگی نجات دهیم؟ برای پیدا کردن مشکلات عمومی و نمونههای واقعی شکست های تجاری، با ما همراه باشید.
مدل کسب و کار در حقیقت روشی است که توسعه شرکت به آن وابسته است. مدل تجاری یکی از مهمترین عناصر در استراتژی کسب و کار است؛ بنابراین اگر مدل کسب و کار دقیق نباشد یا مملو از مشکل باشد، تجارت شما درخطر ورشکستگی است. در این قسمت به چند دلیل ورشکستی شرکت ها که وابسته به مدل تجاری است اشاره میکنیم.
گاهی ممکن است تولید شما بیشتر از نیاز مشتری باشد. ممکن است مشتریان، از کالایی که خریدهاند راضی باشند و نیاز به خرید بیشتر نداشته باشند. در این حالت بازار اشباعشده است. در چنین شرایطی باید بازار هدف را عوض کرد یا به دنبال مشتریان جدید بود.
هرچه بازار رقابتیتر باشد، شرکت ها باید بیشتر تلاش کنند. رقبای تثبیتشده بسیار قدرتمند و مدبر هستند و بهراحتی میتوانند شرکتهای جدید را از تجارت خارج کنند. بهعنوانمثال دلیل ورشکستی کسب و کارهای کوچک در بسیاری از موارد عمده فروشان بزرگ هستند.
ورود به بعضی از کسب و کارها بسیار پر ریسک و خطرناک است. چالشهایی مانند مراحل قانونی یا هزینههای بالا در شروع کار میتواند بسیاری از افراد را دلسرد کند. در حقیقت آنها قبل از ورود به کار ورشکسته میشوند. بسیاری از موانع شروع کار ممکن است در آغاز بلافاصله مشخص نشوند، خصوصاً اگر محصول یا خدمات جدید باشد یا در مورد آن تحقیق کافی نشده باشد.
بسیاری از کارآفرینان فکر میکنند ایدههای بزرگ و موفقی دارند. آنها بر این باورند که ایدهشان بلافاصله پس از اجرای موفق میشود. این باور باعث میشود بازار هدف را تا حدودی نادیده بگیرند و ایده خود را قبل از اجرایی شدن آزمایش نکنند.
یک مدل تجاری بد، میتواند یک کسب و کار موفق را نابود کند. مشاغل باید بدانند: مشتریان چه محصولی میخواهند؟ نحوه ارائه محصول باید چگونه باشد؟
نکته کلیدی برای داشتن یک کسب و کار خوب سرمایهگذاری در وقت، انجام تحقیقات و برنامهریزی جامع است. آنچه در دنیای تجارت با نام تحقیق و توسعه شناخته میشود.
کسب و کارهای سنتی باید اهمیت تکنولوژی را در تجارت خود درک کنند. رایانههای پیشرفته، سیستمهای تولیدی و دیجیتال مارکتینگ میتوانند تجارت را ساده کرده و باعث صرفهجویی در کسب و کار شوند؛ اما شغلی که سعی در رقابت با فناوری منسوخشده داشته باشد بعید است بتواند در رقابت بین شرکتها پیروز شود، علاوه بر این کسب و کاری که با تکنولوژی میانه خوبی نداشته باشد، در عصر مدرن عمر زیادی نخواهد داشت. همین امر باعث شده است دلیل ورشکستگی شرکت های زیادی به عدم استفاده از تکنولوژی مربوط شود.
برخی از کارآفرینان به دلیل علاقه وافر به محصول یا خدماتی که میخواهند ارائه دهند، وارد کار میشوند. در حالی عشق به ایده برای موفقیت در کسب و کار بسیار مهم است، اما متأسفانه اشتیاق بهتنهایی کافی نیست.
شما باید کاری را انجام بدهید که دوست دارید؛ اما این تنها چیزی نیست که باید به آن توجه کنید. سودآوری رمز ادامه حیات هر کسب و کاری است. اگر اشتیاق شما مانع ایجاد یک مدل تجاری مناسب یا برنامهریزی دقیق شود، نهتنها مفید نیست، بلکه میتواند کاملاً مخرب باشد. دلیل ورشکستگی شرکت های جوان تر معمولا به هیجان و عدم استفاده از آینده پژوهی پیش از شروع کسب و کار باز می گردد.
روند تحقیق و برنامهریزی یک کسب و کار، پیش از شروع ممکن است ماهها طول بکشد. در اینجا چند سوال وجود دارد که باید قبل از راهاندازی مشاغل به آنها پاسخ دهید:
یک کسب و کار موفق باید کلیه خریداران بالقوه محصول یا خدمات خود را شناسایی کند. صاحبان کسب و کار باید مشتریان را به گروههای مشخص تقسیمبندی کنند و سپس تحقیق کنند که هر گروهی چقدر جمعیت دارد، با این روش میتوان تخمین دقیقی از بازار هدف داشت.
کلید موفقیت در رقابت بازار تنها یک نکته است: سایر رقبا چگونه رقابت میکنند؟
گاهی اوقات بهتر است که برخلاف وضع موجود پیش بروید، گاهی نیز باید کاملاً مطابق سایر کسب و کار ها باشید. درهرصورت، کارآفرینان باید زودتر از موعد این فرآیندها را شناسایی کرده و استراتژی خود را تعیین کنند.
یک کسب و کار موفق باید بازاری را انتخاب کند که موردتوجه باشد، اما باید توجه داشت که بهتر است بازار هدف ما بیشازحد موردتوجه سایر رقبا نباشد. علاوه براین سعی کنید در بازاری سرمایهگذاری کنید که مشتریان درک درستی از خدمات و محصولات شما داشته باشند. حتی ممکن است صاحبان مشاغل نیز عضوی از بازار هدف شما باشند. پس از آن باید فرآیند رقابت در چنین بازاری را بهخوبی بررسی کنید تا اطمینان حاصل شود که آیا این طیف سودآور است یا نه.
برخی از مشاغل توسط افرادی اداره میشوند که مفاهیم را بهخوبی درک میکنند، هدفهای بزرگی دارند، اما فاقد مهارتهای مدیریت هستند. ویژگیهای زیر برای مدیریت موفقیت یک مجموعه ضروری است، علاوه بر این با شناخت این ویژگی ها مطمئنا دلیل ورشکستگی شرکتهایی با مدیریت ضعیف را خواهید فهمید:
یک مدیر خوب حتماً در معرض ریسکهای بزرگ قرارگرفته است. چنین فردی بهخوبی میداند که مشتریها به دنبال چه چیزی هستند؟ چگونه باید در مذاکرات شرکت کند و از آن مهمتر چگونه تعارضات را حلوفصل کند. تفکر و تصمیمگیری تحتفشار کاری، بسیار استرسزا است؛ اما یک مدیر خوب باید توانایی این کار را داشته باشد.
مدیریت یک کسب و کار، یک شغل چند وظیفهای است. به این معنا که شما باید تصمیم بگیرید کجا، چه زمانی و چگونه منابع خود را استفاده کنید. اختلال در هرکدام از این موارد میتواند باعث ورشکستی شرکت ها شود.
برخی از تصمیمها ممکن است برخلاف میل ما یا به ضرر ما باشد. گاهی مدیران مجبورند تصمیمی را بگیرند که برای خودشان یا سایر اعضای شرکت ناخوشایند است، اما ممکن است به سود کسب و کار باشد. برای مثال اخراج یا استخدام کارکنان، نه گفتن به مشتری و یا کاهش دستمزد ازجمله تصمیمهای است که ممکن است مدیریت یا اشخاص دیگر را تحتفشار قرار دهد. علاوه بر این، یک مدیر ممکن است درنتیجه تصمیمات خود مورد سرزنش، انتقاد یا سرخوردگی قرار گیرد. یکی از مهمترین ویژگیهای یک مدیر خوب توانایی تصمیمگیری در چنین شرایطی است.
مدیران حرفهای میدانند که اشتیاق و علاقهی کارمندان حرف اول را در پیشرفت یک مجموعه میزند. برای همین تلاش میکنند که اشتیاق و انگیزه کارمندان را تقویت کنند. اگر یک مدیر واقعاً به کارمندان خود باور داشته باشد، آنها نیز به او اعتماد میکنند. این یعنی مسیر و استراتژی که مدیر برای پیشرفت در نظر گرفته است توسط کارکنان نیز حمایت میشود.
مدیریت امور مالی و تأمین مخارج برای زنده نگهداشتن یک تجارت مهم است. دلیل ورشکستگی شرکت ها، درنهایت به نداشتن سرمایه برای پرداخت صورتحسابهای خود بازمیگردد.
بسیاری از مشاغل متوجه نیستند که واقعاً چه مقدار پول برای ادامه کار شرکت خود لازم دارند. راهاندازی کسب و کار با بودجه محدود، یک ایده منطقی است، اما باید توجه داشت که راهاندازی موفقیتآمیز یک شرکت نیاز به نظارت دقیق بر امور مالی دارد. دیر یا زود، صورتحسابها باید پرداخت شود و شرکتهایی که توانایی انجام این کار را ندارند، درنهایت ورشکست میشوند. برای همین ضروری است که صاحبان مشاغل درک درستی از هزینهها داشته باشند و پیش از شروع در رابطه با چگونگی تأمین آنها در موعد مقرر فکر کرده باشند.
مهمترین هدف یک کسب و کار به حداکثر رساندن فروش و سود است؛ اما سود و فروش بالا همیشه تضمینکننده بقا نیست. بسیاری از مشاغل دارای حجم فروش بالا و حاشیه سود سالم هستند. بااینحال، هنگامیکه قسمت زیادی از فروش بهصورت اعتباری باشد، ممکن است مشاغل پرسود نیز با مشکلات جدی مواجه شوند. در چنین حالتی صاحبان کسب و کار باید برای به دست آوردن پول خود صبر کنند. این در حالی است که پرداخت صورتحسابها به نقدینگی احتیاج دارد. در چنین شرایطی اگر پول نقد در درست نباشد مشاغل بهراحتی ورشکسته میشوند. یکی از راههای جلوگیری از ورشکستی شرکت ها، کمک گرفتن از یک تأمینکننده مالی است. در این حالت مشاغل میتوانند تا نقد شدن فروش خود بهراحتی صورتحسابها را پرداخت کنند.
یکی از مهمترین چالشهای کسب و کار، مشکلات اقتصادی در سطح کلان است. مانعی که بسیاری از مدیران و کارآفرینان معمولاً خود را در مقابل آن ناتوان احساس میکنند. اقتصاد ضعیف میتواند حیات کارخانهها و شرکت ها را هرروز سختتر کند. در این قسمت به بررسی بعضی از مشکلات اقتصادی که دلیل ورشکستگی شرکتهای بسیاری بوده است، میپردازیم:
وقتی مشتریان توانایی خرید نداشته باشند، طبیعی است که مشاغل ضرر میکنند و این موضوع مثل یک چرخه میتواند تمام کسب و کار ها را تحت شعاع قرار دهد. رکود در بازار همیشه وجود داشته است، اما گاهی یک رکود میتواند علت ورشکستگی کسب و کارهای کوچکتر شود. کسبوکارهایی که باوجود رکود همچنان در بازار باقی میمانند معمولاً راههایی برای کار با بودجه کمتر پیداکرده و علیرغم مشکلات اقتصادی به مشتریان خود ارزش میدهند.
یکی از دلایل ورشکستی شرکت ها، کاهش قیمت محصولات در شرایط اقتصادی نامساعد است. برخی کمپانیها فکر میکنند با این روش میتوانند فروش خود را افزایش دهند، هرچند حاشیهی سود کمتری داشته باشند؛ اما آنها به این موضوع توجه نمیکنند که اگر شرایط بدتر شود و فروش از این میزان نیز کمتر شود، این حاشیه سود کم میتواند به زیانهای مخرب تبدیل شود. در چنین شرایطی بهترین راهکار افزودن ارزش بیشتر به محصولات با همان قیمت قبلی است.
روند بازار همیشه در حال تغییر است؛ اما ممکن است بعضی از مشاغل نتوانند منافع خود را با تغییر روند بازار و مشتریان هماهنگ کنند. متأسفانه باید گفت چنین کسبوکارهایی بهسادگی منسوخشده و از دور کنار میروند. در این شرایط، راه جلوگیری از ورشکستگی تنها یک گزینه است: تغییر ساختار کسب و کار. برای این کار بهتر است انعطافپذیر بوده و مطابق با نیاز روز جامعه پیش بروید. یکی از بهترین راهکارها استفاده از دیجیتال مارکتینگ در کسب و کار است.
راهکاری که بسیاری از مشاغل آن را نادیده میگیرند و درنهایت مجبور میشوند کسب و کار خود را بهطور کامل تعطیل کنند.
مشکلات حقوقی میتواند برای بسیاری از شرکت ها گران تمام شود و منجر به تعطیلی اجباری یا حتی دلیل ورشکستگی شرکت ها شود.
همهی مشاغل ممکن است ازلحاظ حقوقی با مشکل مواجه شوند. شاید کمی عجیب باشد اما حتی شکایت یک مشتری برای لیز خوردن در فروشگاه، میتواند آن فروشگاه را برای همیشه تعطیل کند. علاوه براین صرفنظر از شکایات مشتریان، شرکت ها ممکن است به دلیل نواقص قوانین دولتی، بهداشتی یا ایمنی تعطیل شوند.
علاوه بر هزینههای دادرسی، مشکلات حقوقی میتواند پیامدهای طولانی داشته باشد. پس از شکایت و پیگرد قانونی از مشاغل، شرکت ها با خطر عدم اعتماد مشتری و کارمندان مواجه میشوند.
دنیای تجارت بهسرعت در حال تغییر است، در حقیقت به نظر میرسد تنها چیزی که در تجارت ثابت مانده، تغییرات است. شرکتهایی که نمیتوانند با سرعت تغییرات پیش بروند و با نوآوریهای سازگار شوند، اغلب با مشکل مواجه شده و ورشکست میشوند. نمونههای زیادی از شرکتهای معروف وجود دارد که به دلیل عدم مطالعه صحیح بازار، موفق به نوآوری نشده و مجبور به اعلام ورشکستگی شدند. اگرچه نرخ ورشکستگی مشاغل کوچک معمولاً بالاتر است اما ورشکستگی شرکتهای بزرگ هم در تجارت امری شایع است. بیایید نگاهی به دلیل ورشکستی شرکت های بزرگ دنیای تجارت بیاندازیم:
در سال 2009، جنرال موتورز با از بیش از یک قرن فعالیت ورشکست شد. این شرکت به دلایل مختلف شکست خورد، شاید مهمترین دلیل آن عدم ساخت خودروهای مطابق با تکنولوژی روز بود. در حقیقت جنرال موتورز نتوانست محصولاتی بسازد که بتوانند در اقتصاد جهانی رقابت کنند.
مای اسپیس یکی از اولین شبکههای اجتماعی بود. در ابتدای کار این سایت با پیشرفت چشمگیری مواجه شد تا جایی که در سال 2006 این سایت بهعنوان محبوبترین شبکه اجتماعی در کل ایالت متحده معرفی شد؛ اما این کمپانی یکی از مهمترین دلایل ورشکستگی شرکت ها را نادیده گرفته و به همین دلیل با شکست قطعی مواجه شد. مای اسپیس بدون توجه به رشد چشمگیر تکنولوژی و نیازهای روز افراد در دنیای مجازی به کار خود ادامه میداد. عدم توجه به این مسائل و استفاده نکردن از دیجیتال مارکتینگ در کسب و کار باعث شد در کمتر از دو سال این کمپانی کاملاً ورشکست شود. در این زمان فیس بوک که بهخوبی نیازهای مشتریان را شناخته و با اصول دیجیتال مارکتینگ آشنا بود، خود را با تغییرات محیط شبکههای اجتماعی سازگار کرده و توانست رتبه اول را برای چندین سال پیاپی به دست آورد.
رسوایی انرون یکی از بزرگترین پروندههای تاریخ تجارت بود. انرون با 98 مورد کلاهبرداری ازجمله پولشویی، تجارت داخلی، تولید پول جعلی و... به زمین خورد. پس از یک دادخواست افشاگری، این شرکت ورشکست شد. نام شرکت Enron بهعنوان یک مثال خیرهکننده از نتیجه رفتارهای غیراخلاقی در تجارت، امروزه زبانزد شده است.
این شرکت نتوانست با بسیاری از نوآوریهای عصر دیجیتال همراه شود. با محبوبیت دوربینهای دیجیتال و کاهش نیاز به فیلم و دوربین عکاسی، کداک با مشکلات مالی روبرو شد. این شرکت درنهایت در سال 2012 ورشکستگی خود را اعلام کرد.
پولاروید یکی دیگر از شرکتهای صنعت عکس است که درنتیجه ظهور عکاسی دیجیتال از کار افتاد. قبل از ظهور دوربینهای دیجیتال، دوربینهای پولاروید وسیله محبوب برای گرفتن عکسهای فوری بودند؛ اما پس از دیجیتالی شدن عکسها بسیاری از مشتریهای آن، ازجمله تنظیمکنندههای بیمه و سایر افرادی که برای اهداف تجاری به عکسهای فوری احتیاج دارند، از بین رفتند. درنتیجه این اتفاق پولاروید در سال 2001 ورشکست شد.
بلاک باستر یک شرکت اجاره فیلمهای ویدیویی بود که با تغییر گزینههای سرگرمی در دنیای دیجیتال از بازار کنار رفت. دلیل ورشکستگی این کسب و کار سنتی کاملاً واضح بود: مردم میتوانستند فیلمها را از بهراحتی از اینترنت بارگیری کنند.
علاوه بر این Netflix رقیب Blockbuster در آن زمان یک استراتژی هوشمندانه دیجیتال را در پیش گرفت، این کمپانی ویدئوها را از طریق اینترنت برای مشتریان ارسال میکرد، درنتیجه علاوه براین که دسترسی به فیلمها بسیار آسانتر شده بود، با این روش افراد میتوانستند در وقت و هزینه صرفهجویی کنند، علاوه بر اینکه دسترسی به فیلمها بسیار آسانتر شده بود. با ظهور نتفلیکس و سایر رقبا، بلاک باستر سرانجام در سال 2010 ورشکست شد.
عصر آنلاین حتی به کتابفروشیها هم نفوذ پیداکرده است. فروش آنلاین، مانند فروش از طریق آمازون (amazon) یا دستگاههای مطالعه الکترونیکی، مانند Kindle و تلفن همراه، فروش کتابفروشیها را تا حد زیادی کاهش داده است. گروه کتابفروشی بوردرز نتوانست با این روند هماهنگ شود.
سایر شرکتهای مشابه مانند تولیدکنندههای سی دی و ... نیز بهسرعت روند خود را تغییر دادند. با حرکت به سمت خریدهای آنلاین توسط مصرفکنندگان جوانتر، شرکتهای سعی کردند مهارتهای دیجیتالی خود را تقویت کنند؛ اما بوردرز نتوانست با سرعت تغییرات هماهنگ شود و در سال 2011 ورشکست شد.
بعضی از شرکت ها تا زمان ورشکستگی به علائم هشداردهنده توجه نمیکنند و به روش تعریفشده خود به کار ادامه میدهند؛ اما دلیل این بیتوجهی چیست؟
درواقع شرکتهایی که سرمایهگذاری زیادی در سیستمها یا تجهیزات خود انجام دادهاند، نمیخواهند دوباره در تکنولوژیهای جدید سرمایهگذاری کنند. علاوه بر این شرکت ها معمولاً روی آنچه باعث موفقیت آنها شده است، تمرکز میکنند و به مسائل جدید آینده تجارت مانند جهان آنلاین، تغییرات تکنولوژیکی و اهمیت دیجیتال مارکتینگ توجه نمیکنند. در نتیجه شاید بی توجهی به تغییرات و همگام نبودن با تکنولوژی را بتوان مهم ترین دلیل ورشکستگی شرکت ها دانست.
منبع: moneycrashers
الیاس
2 سال پیش