متاسفانه همه با بحران اقتصادی آشنا هستیم. ایران در سال 1400 یکی از بدترین بحرانهای اقتصادی را تجربه کرده است و ایرانیها - هر 80 میلیون نفر - با این بحران دست و پنجه نرم کردهاند. شاید ما تنها کشوری هستیم که با وجود این همه ثروت و منابع طبیعی، یکی از ضعیفترین وضعیتهای اقتصادی و بی ارزشترین ارزهای فیات را در اختیار داریم. اما برای اینکه خیلی هم به خاطر این وضعیت و پایداری تورم ناامید نشویم، باید بگوئیم که کشورهای مختلف در دو دهه گذشته دچار انواع بحران های اقتصادی بودهاند و آنها را رد کردهاند. یکی از آنها بحران اقتصادی امریکا در سال 2008 است که یکی از بزرگترین رکودهای مالی در طول تاریخ شناخته میشود.
در این مقاله سعی کردهایم بحران اقتصادی 2008 امریکا، اورگرنده چین و روشهای مقابله با این بحرانها و استراتژیهای عبور از بحران را بررسی کنیم. با من در مقاله بحران اقتصادی امریکا و مدیریت استراتژیک این بحران همراه باشید.
در طول تاریخ انواع بحران اقتصادی در کشورهای مختلف یا به صورت سراسری در کل دنیا رخ داده است. جنگ، قحطی، بلایای طبیعی و تحریمها باعث ایجاد بحرانهای اقتصادی میشوند. بحران اقتصادی امریکا که طی سالهای 2007-2008 رخ داد، یکی از مهمترین بحرانهای مالی در طول تاریخ است.
یکی دیگر از بحرانهای مهم، بحران اقتصادی اورگرنده چین است که در سال اخیر یعنی 2021 رخ داده است. در این مقاله به این دو موضوع میپردازیم و به بررسی دلایل آنها و روشهای عبور از بحران نیز اشاره میکنیم. پس با من همراه باشید.
بحران مسکن در آمریکا از ۲۰۰۵ آغاز شد و تا سال ۲۰۰۸ ادامه پیدا کرد. این بحران با دادن وام به افرادی که شرایط لازم برای دریافت وام را ندارند شروع شد. میزان این وامها در سال ۲۰۰۷ در آمریکا حدود ۱ تریلیون دلار بود. این موضوع باعث بحران اقتصادی امریکا و جهان شده و ۳٫۹ تریلیون دلار خسارت در دنیا به بار آورد.
جرج بوش در سخنرانی خود خطاب به ملت آمریکا گفته است:
کل اقتصاد ما در خطر است. ما اکنون در میانه یک بحران مالی جدی هستیم. (منبع)
اما واکنش دولت اوباما به این اوضاع، قانون بهبود و سرمایهگذاری مجدد ۲۰۰۹ آمریکا نام گرفت.
بحران مالی ۲۰۰۸، یا بحران مالی جهانی (GFC) یک بحران اقتصادی شدید بود که در اواخر دهه ۲۰۰۰ رخ داد. این بزرگترین بحران مالی از زمان رکود بزرگ در سال 1929 بود. طی یک اتفاق طوفانی اوراق بهادار تحت حمایت وام مسکن و یک شبکه گسترده از مشتقات مربوط به MBS که به املاک و مستغلات آمریکا ارتباط داشت، از هم پاشید. این اتفاق باعث خسارات شدید مالی در سراسر جهان شد و در ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۸ به اوج خود رسید. در نتیجه بحران بانکداری بینالمللی بعدی به اوج خود رسید.
بحران مالی 2008 یکی از بزرگترین بحرانهای مالی در جهان بود که اقتصاددانان آن را بزرگترین رکود پس از بحران 1929 میدانند. البته بانک مرکزی آمریکا و وزارت خزانهداری این کشور سعی کردند از وقوع این فاجعه جلوگیری کنند، اما در نهایت این اتفاق رخ داد و منجر به رکود بزرگ مالی (Great Recession) شد.
مسکن در این بحران به طرز شدیدی افت کرد و نرخ بیکاری بسیار بالا رفت. حتی پس از دو سال نیز نرخ بیکاری بالاتر از 9% باقی ماند. البته در این 9% افرادی که به دلایل مختلفی مثل دلسردی دیگر به دنبال کار نمیگشتند، حساب نمیشد. بنابراین آمار خیلی بیشتر از این حرفها بود. اما چرا این رکود بزرگ اتفاق افتاد؟
قیمت مسکن در سال 2006 شروع به کاهش کرد و خیلی از دلالان از این اتفاق خوشحال شدند؛ با این تصور که بازار آرام میشود و معاملات پایدارتر خواهد شد. اما غافل از اینکه خیلی از مالکان، وامهای خرید مسکن با ارزش بالاتر از قیمت منزل خود دریافت کرده بودند.
از آنجایی که بانکها شروع به اعطای تسهیلات درجه دو (Subprime loan) کردند، کم کم با مشکلات مالی رو به رو شدند. گرچه برخی معتقد بودند که اعطای وام به افراد با اعتبار پایین ریسکی ندارد. اما واقعیت جور دیگری رقم خورد.
از طرف دیگر برخی معتقد هستند که دو شرکت به نامهای Fannie Mae و Freddie Mac نقش مهمی در بحران اقتصادی 2008 دارند. زیرا این دو به دولت اختصاص داشتند و بهتر بود که تعطیل شده یا به بخش خصوصی واگذار شوند. اما این کار به راحتی میسر نبود. از آنجایی که این دو، بخش مهمی از ضمانت وامهای مسکن ایالات متحده را بر عهده داشتند، بسته شدن این دو شرکت باعث فروپاشی بازار مسکن میشد.
در بحران اقتصادی 2008 دو قانون مورد مقرراتزدایی قرار گرفت و آشفتگی در نظام مالی ایجاد کرد. این دو قانون فرصت سرمایهگذاری در ابزارهای مالی را به بانکها میداد؛ و این آنقدر سودآور بود که بانکها تصمیم گرفتند به افرادی هم که اعتبار کافی برای دریافت وام نداشتند، تسهیلات بدهند. همین باعث بحران مالی شد!
یکی از قوانین مورد نظر، قانون نوسازی خدمات مالی ۱۹۹۹ یا قانون Gramm-Leach-Bliley بود. این قانون استفاده از موجودی حساب سپردهگذاران را مجاز میدانست؛
از طرف دیگر قانون Gramm-Leach-Bliley به ابزارهای مشتقه اجازه میداد که از نظارت قانونی معاف باشند. همچنین خیلی از چارچوبهای نظارتی روی این قانون اجرا نشد و بانکها به منابع مالی زیادی دسترسی پیدا کردند.
اما تقاضا برای وامهای مسکن بیشتر و بیشتر شد. بانکها تصمیم گرفتند این وامها را خرد کنند و به صورت قسطی پرداخت کنند. به این صورت دیگر امکان قیمتگذاری ابزارهای مشتقه وجود نداشت.
سپس انواع نهادهای مالی در جهان اوراق MBS را در سیاهه اموال خود قرار دادند و خیلی از صندوقهای سرمایهگذاری و بازنشستگی هم مالکیت مقدار زیادی از این اوراق را به دست آوردند.
اما صندوقهای بازنشستگی هیچ ایدهای نسبت به این اوراق نداشتند. تصور میکردند که یک توافقنامه CDS از آنها در برابر ریسک محافظت میکند. مثلا شرکت بیمهای معروفی در آمریکا به نام AIG تعداد زیادی از این محصول بیمهای را به فروش رسانده بود، اما با از دست دادن اوراق MBS و ارزش آنها، پولی برای پرداخت خسارات نداشت.
بالاخره در سال 2007 بانکها مجبور بودند این خسارات را پرداخت کنند و همین باعث تعجب و وحشت آنها شد! بنابراین به یکدیگر وامی ندادند؛ چون نمیخواستند وامهای بی ارزش را از سایر بانکها دریافت کنند. بنابراین Libor یا همان نرخ بهره بین بانکی استقراضی زیاد شد.
بانک مرکزی آمریکا تصمیم گرفت از تسهیلات حراج برای نجات بانکها استفاده کند و شروع به تزریق نقدینگی کرد؛ اما این اصلا کافی نبود. به همین دلیل بحران بیشتر و بدتر ادامه پیدا کرد. بدون آن که روشی برای جلوگیری از وقوع آن وجود داشته باشد.
بالاخره در مارس 2008 بحران مالی آغاز شد. بانکها مجبور بودند سهام سرمایهگذاران را بخرند و دست به دامان بانکهای بزرگتر شدند. بانک فدرال هم با اعطای تسهیلات معاملات را جوش داد. اما به هر حال اوضاع ادامه داشت و در تابستان 2008 هم بدتر و بدتر شد.
کنترل دو شرکت Fannie Mae و Freddie Mac به دست وزیر خزانهداری افتاد و این ۱۸۷ میلیارد دلار هزینه اضافی بر دوش دولت گذاشت. حتی فدرال وامی 85 میلیارد دلاری به شرکت بیمهای AIG پرداخت کرد و در ادامه نیز کمکهای مالی بیشتری پرداخت کردند.
این اتفاقات باعث ورشکستگی بازار پول آمریکا شد. همه فعالیتهای تجاری و اقتصادی با مشکل رو به رو شد و به دولت برای حل آنها نیازمند کمک بود. در نهایت رئیس فدرال 700 میلیارد دلار به کنگره آمریکا اعطا کرد. در نهایت این کمکهای مالی تا سال 2018 پس داده شدند و این نهاد با انجام این کار سود خوبی به دست آورد.
تقریبا 14 سال از بحران مالی 2008 میگذرد، اما برخی هنوز نگرانیهایی در مورد پیامدهای این بحران دارند. به هر حال اقتصاد در سراسر جهان از این اتفاق تاثیر گرفته است و دولتها هم نتوانستهاند آنطور که باید اوضاع را احیا کنند.
هنوز هم مشتریان بانکها وامهای پرریسک دریافت میکنند و ممکن است اوضاع باز هم تغییر کند. به هر حال نظام مالی در جهان از سال 2008 تغییری اساسی کرده است و نسبت به 14 سال قبل قدرتمندتر شده است. اما همواره احتمال یک بحران مالی جدید وجود دارد.
چیزی که باید از این بحران به یاد داشته باشیم، این است که سیاست یکی از پدیدههای موثر در اقتصاد است. افرادی که در این زمینه تصمیم میگیرند، سیاستمداران، نهادهای نظارتی و ... هستند و ضعف نهادهای نظارتی هم به این بحرانهای اقتصادی و هم به ایجاد یک بحران اقتصادی جدید دامن میزنند.
در کنار همه بحرانها و فاجعههای مالی 2008، تولد بیت کوین یک اتفاق تازه در بازارهای مالی جهانی بود. ارزهای دیجیتال که هیچ ارتباطی با بانکها ندارند و به صورت کاملا غیرمتمرکز اداره میشوند، دنیای جدیدی از پول را به ما معرفی کردند.
بیت کوین اولین ارز دیجیتالی بود که توسط فردی ناشناس به نام ساتوشی ناکاموتو اختراع شد. برای به دست آوردن این ارز دیجیتال باید آن را با استفاده از کامپیوتر هایی با توان بالا استخراج کرد و این پروسه استخراج به هیچ عنوان راحت نیست. برای آشنایی بیشتر با این موضوع دو مقاله زیر به شما کمک میکند.
از آنجایی که ارزهای دیجیتال پشتوانهای ندارند، ساز و کار آنها با ارزهای ملی مانند دلار و یورو متفاوت است. این ارزها که توسط خود مردم و به صورت غیر متمرکز اداره و کنترل میشوند، تغییرات بزرگی در معاملات و مبادلات مالی به وجود آورده است.
در کنار بحران اقتصادی امریکا که این کشور و خیلی از کشورهای دیگر را درگیر کرده است، اروپا نیز در سال 2009 دچار بحران شد. این اتفاق با کسری بودجه در یونان آغاز شد. همچنین سه بانک اصلی ایسلند بین سالهای 2008 تا 2011 دچار شکست شدند. این شکست به نسبت اقتصاد ایسلند، یکی از بدترین فروپاشیهای اقتصادی محسوب میشود.
به طور کلی جهان 5 بحران مالی بزرگ را تجربه کرد که 3.9 تریلیون دلار از اقتصاد جهان را از بین برد. بانکها بدهیهای زیادی بالا آوردند، بازار مسکن آسیب جدید دید، کسب و کارها شکست خوردند و سرمایهگذاری تجاری کاهش پیدا کرد.
فدرال آمریکا با بررسیهایی که بین سالهای 2007-2009 انجام داد متوجه شد که 63% از آمریکاییها در این سالها ثروت زیادی از دست دادهاند و 77% از افراد ثروتمند هم کاهش ثروت خود را تجربه کردهاند. اما تنها 50% از افرادی که جزو افراد متوسط و فقیر محسوب میشدهاند، دچار کاهش ثروت شدهاند.
در بخشهای قبلی در مورد بحران اقتصادی امریکا صحبت کردیم. اما این تنها بحران ایالات متحده نبوده است. چیزی در مورد حباب دات کام شنیدهاید؟
حباب دات-کام یا Dot-com Bubble یکی از مهمترین حبابهای اقتصادی دنیا است که بین سالهای 1995-2000 رخ داده و در سال 2000 به اوج خود رسید. در این زمان سهام بازارهای بورس دنیا رشد سریعی را تجربه کردند که بخش زیادی از آن به اینترنت و اهمیت آن در رشد تجارت ارتباط داشت.
چون در آن سالها شرکتهای اینترنتی زیادی تاسیس شدند و خیلی سریع توانستند رشد کنند. به این کمپانیها، شرکت دات کام گفته میشد که پیشوند e- هم در بسیاری از آنها دیده میشد.
با رشد اینترنت، افزایش وبسایتهای اینترنتی و محبوبیت آنها در بین افراد جامعه، خیلی از شرکتها وبسایت اختصاصی خودشان را راهاندازی کردند. همین کار باعث افزایش سهام این شرکتها شد. به همین صورت هر روز شرکتهای بیشتری به زنجیره دات کام میپیوستند.
خیلی از کسب و کارها هم پیشوند e- را به ابتدای نام شرکتشان اضافه میکردند تا روی اینترنتی و الکترونیکی بودن کمپانی خود تاکید کنند. این موضوع آنقدر فراگیر شد که به آن سرمایهگذاری روی پیشوند یا Prefix Investing میگفتند.
خیلی از شرکتها تصور میکردند که اگر این پسوند یا دات کام را به انتهای نام شرکت خود اضافه کنند، سهام آنها رشد خواهد کرد. و البته این تصور غلط هم نبود!
این اوضاع آنقدر هم ادامه پیدا نکرد و در نهایت در سال 2000 از بین رفت. در واقع حبابی که باعث رشد خیلی از شرکتها شده بود ترکید. سهام بورس خیلی از شرکتها بی رویه افزایش پیدا کرده بود و با ترکیدن حباب، سقوط کرد. مثلا قیمت سهام شرکت معروف Cisco از ۸۰ دلار به ۱۴ دلار و سهام Amazon از ۱۰۷ دلار به ۱۷ دلار کاهش پیدا کرد.
البته این دو شرکت جزو موارد خوش شانس بودند و باز هم جان سالم از این بحران به در بردند. ولی خیلی از کمپانیهای دیگر سقوط کردند و اصلا نامی از آنها باقی نماند!
خیلی از مردم در شرکتهای اینترنتی سرمایهگذاری کردند و در نهایت خیلی از آنها پول خود را از دست دادند. علت این سقوط به ساز و کار بورس آمریکا و روشهای اشتباه مدیریت کسب و کارهای اینترنتی برمیگردد.
اگر دوست دارید با مدیریت کسب و کارهای آنلاین بیشتر آشنا شوید، مقاله کسب و کار آنلاین و مراحل مدیریت کسب و کار اینترنتی را از دست ندهید.
بحرانهای اقتصادی مسلما به اروپا و امریکا محدود نمیشود. کشورهای آسیایی هم از این فاجعه بی نصیب نیستند. به خصوص بزرگترین و پرجمعیتترین کشور آسیا!
کمپانی اورگرنده (Evergrande) در سال 1996 در گوانگژو، جنوب چین تاسیس شد. این کمپانی تجارتهای مختلف را در طول سالهای فعالیت خود تجربه کرده است. مثلا بطری آب میفروخته، صاحب بهترین تیم حرفهای فوتبال چین بوده و حتی برای مدت کوتاهی به پرورش خوک مشغول بوده است. اما بعدها آنقدر بزرگ و گسترده شده است که شروع به انبوهسازی و حتی تولید ماشینهای برقی کرده است.
این کمپانی بزرگ اصلا فکر نمیکرد که روزی به چنین وضعی دچار شود!
شرکت املاک Evergrande در حال حاضر مالک بیش از ۱،۳۰۰ پروژه در سراسر چین است و حتی یکی از مهمترین تیمهای فوتبال شهر گوانگ ژو را در اختیار دارد. طبق گزارش مجله فوربز، رئیس این شرکت آقای هوی یکی از ثروتمندترین افراد قاره آسیا بوده است و با وجود کاهش ثروت در ماههای اخیر، ثروت شخصی او بیش از ۱۰ میلیارد دلار است.
به هر حال اورگرنده یکی از بزرگترین شرکتهای چینی و دومین شرکت ساختمانی این کشور است. اما این کمپانی که به عنوان غول املاک چین شناخته میشود، بیش از ۳۰۰ میلیارد دلار (۲۲۸ میلیارد پوند) بدهی در سال 2021 بالا آورد و نتوانست بدهیهای خود را در زمان مقرر بپردازد.
جالب اینجا است که خیلی از کشورهای سراسر دنیا در ابتدای ظهور کرونا دچار بحران مالی و اقتصادی شدند؛ اما چین که خود سر منشا این بیماری بود، تقریبا از این بحران جان سالم به در برد. اما بالاخره دومین اقتصاد جهانی هم روزی دچار بحران میشود. همان اتفاقی که در سال 2021 برای کمپانی اورگرنده رخ داد.
این کمپانی هر روز رشد و گسترش بیشتری پیدا میکرد تا اینکه 300 میلیارد دلار از بانکها و موسسات مختلف قرض گرفت. میخواست با این کار تبدیل به یکی از بزرگترین شرکتهای چینی شود. اما تغییر قوانین برای کنترل میزان بدهی توسعه دهندگان املاک باعث شد که این شرکت دچار مشکل شود.
واقعیت این است که این اقدامات جدید باعث شد اورگرنده برای اطمینان از وجود پول برای حفظ این کمپانی، املاک خود را با تخفیفهای عمده ارائه دهد. اما در نهایت با کلی بدهی رو به رو شد و سهام آن هم سقوط کرد.
اورگرنده میلیونها آپارتمان در صدها شهر در کل چین ساخته است، اما در حال حاضر توانایی پرداخت بدهیهای خود را ندارد.
این امپراتوری املاک و مستغلات بیش از 300 میلیارد دلار تعهدات مالی، صدها ساختمان مسکونی ناتمام و تامین کنندگان عصبانی به دنبال خود دارد که کارگاههای ساخت و ساز را تعطیل کردهاند. اوضاع به حدی بد شد که شرکت صورتحساب های معوقه خود را با املاک ناتمام پرداخت کرد و از کارمندان خواست به آن وام بدهند.
در حال حاضر چین در حال تلاش برای پرداخت بهره بدهیها است.
دومین کمپانی انبوه ساز چینی دچار همان مشکلی شد که در سال 2008 برای اقتصاد آمریکا رخ داد. روند اتفاقات را به صورت دقیق در ادامه آوردهایم:
کمپانی اورگرنده در تاریخ 30 مارس 10% از سهم خود در پلتفرم فروش آنلاین را فروخته و بیش از 16 میلیارد دلار به دست آورد.
ناتوانی این شرکت در پرداخت بدهیها باعث شده است نگرانیهایی در مورد تکرار بحران 2008 اتفاق بیفتد. چون به هر حال چین دومین اقتصاد بزرگ دنیا است و بحران مالی در آن ممکن است به بحرانهای بینالمللی تبدیل شود.
واقعیت این است که اورگرنده به دلیل قوانینی که از سوی دولت چین در مورد تسهیلات بانکی ایجاد شده است، دچار مشکلات مالی جدی شده است. هدف از وضع این مقررات، کمتر کردن تسهیلات بد بانکی بوده است. اما این باعث کاهش 90 درصدی سهام اورگرنده شده است.
علاوه بر این با توجه به اینکه کمپانی اورگرنده تعهد داده است که 1.7 میلیون واحد مسکونی خواهد ساخت، برخی میگویند که احتمالا دولت این مشکل را به نحوی حل میکند؛ از طریق تزریق منابع پولی، واگذاری شرکت به دولت یا هر روش دیگری.
اما از طرف دیگر خیلی از افراد کارشناس هم معتقد هستند که این شرکت به سرنوشتی مانند بحران اقتصادی 2008 ختم نخواهد شد.
به هر حال چین پر جمعیت ترین کشور دنیا و دومین اقتصاد جهان است. نمیتوان منکر تاثیر اقتصاد این کشور بر سایر کشورها شد. از طرف دیگر بسیاری از مردم اموال خود را حتی قبل از شروع ساخت و ساز از Evergrande خریداری کردند. آنها پول پرداخت کردهاند و با ورشکستگی این شرکت، تعداد زیادی از مردم پول خود را از دست دادند.
همچنین شرکتهای زیادی با Evergrande کار میکنند. شرکتهایی از جمله شرکتهای ساختوساز، طراحی و تامین کنندگان مواد که با این ورشکستگی، در معرض زیانهای مالی بزرگی قرار میگیرند.
از طرف دیگر این موضوع روی سیستم مالی چین تاثیر بالقوهای میگذارد. در صورتی که این شرکت وامها و دِینهای خود را نپردازد، سایر بانکها نیز نمیتوانند به افراد و شرکتهای دیگر وام بدهند و این چرخه تکرار میشود.
این موضوع به چیزی به نام "بحران اعتباری" منجر میشود، زمانی که شرکتها برای قرض گرفتن از نرخهای مقرونبهصرفه تلاش میکنند.
به هر حال رکود اقتصادی خبر بسیار بدی برای دومین اقتصاد بزرگ جهان خواهد بود؛ زیرا شرکتهایی که قادر به وام گرفتن نیستند، فکر میکنند که نمیتوانند بیزینس خود را رشد دهند و حتی ممکن است در برخی موارد قادر به ادامه فعالیت نباشند.
این موضوع حتی ممکن است سرمایهگذاران خارجی را هم تحتتاثیر قرار دهد؛ چون دیگر چین را به چشم یک مکان جذاب برای سرمایهگذاری مالی نمیبینند. به همین دلیل این کشور میبایست هر چه سریعتر به فکر پرداخت بدهیهای اورگرنده میبود. کاری که در نهایت در سال 2021 انجام شد.
دانیل اندرسون، شریک شرکت حقوقی Ropes & Gray در هنگ کنگ، گفته است:
اورگرانده پیچیده است و نهادهایی در شرکتهای داخل و خارج جمهوری خلق چین دارد. هیچ مکانیسم قانونی تمیز و واحدی وجود ندارد که بتوان آن را برای بازسازی گروه اجرا کرد. در نتیجه، باید در سراسر حوزه های قضایی بررسی شود که این موضوع را بسیار پیچیده میکند.
بحرانهای مالی دلایل مختلفی دارند. مثلا همین ویروس کرونا که بیش از دو سال است سر و کله آن پیدا شده است و کل دنیا را درگیر کرده است. بله همین کووید-19 کلی بحران به بار آورده است.
پاندمی کرونا یکی دیگر از اتفاقاتی بود که باعث بحرانهای مالی در خیلی از کشورها از جمله چین شد. تعطیلی فروشگاهها و شرکتها و قرنطینه شدن افراد در خانه، یکی از اتفاقاتی بود که تغییرات زیادی ایجاد کرد. برخی از کسب و کارها توانستند به راحتی کار خود را از منزل و به صورت دورکاری و remote انجام دهند. اما خیلی از کسب و کارها مثل استخرها، باشگاهها، تالارها و ... با مشکل مواجه شدند.
از طرف دیگر خیلی از کسب و کارهای اینترنتی رونق گرفتند و بسیاری از بیزینسها جدیتر به فکر راهاندازی وبسایت یا پیج اینستاگرام خود افتادند. فعالیت در یوتیوب بین بلاگرهای ایرانی بیشتر شد و فعالیت در اینترنت و تبلیغ کسب و کار اینترنتی بیش از پیش رونق گرفت.
برای آشنایی با فعالیت حرفهای در شبکههای اجتماعی مقالات زیر را بخوانید:
به هر حال عبور از بحران اقتصادی با ظهور کرونا به یک سری تکنیک نیاز دارد که در ادامه سه مورد از آنها را بررسی میکنیم. در ضمن مثالهایی از مدیریت بحران برندها در این اوضاع را بیان میکنیم.
Cottonelle به عنوان یکی از بزرگترین تولیدکنندگان کاغذ توالت در جهان، پیامی مستقیم برای کاهش نگرانیهای مصرفکنندگان و جلوگیری از خریدهای از روی وحشت ارائه کرد - همان زمانی که مردم از روی ترس محصولات بیشتری میخرند تا در خانه ذخیره کنند -. این برند از مردم خواست که "سخاوتمندی خود را نشان دهند" و به طور همزمان کمپینی به نام #ShareASquare را با همکاری موسسه خیریه ایالات متحده، United Way راه اندازی کرد.
این برند یک میلیون دلار و یک میلیون رول دستمال توالت را به صندوق پاسخگویی و بازیابی جامعه کووید-19 United Way Worldwide اهدا کرد؛ و یک دلار تا 100 هزار دلار به همه افرادی که از هشتگ #ShareASquare استفاده میکردند، اهدا کرد.
آریست ماستوریدس، رئیس مراقبت از خانواده در شرکت مادر کوتونل، کیمبرلی کلارک آمریکای شمالی، گفته است:
ما معتقدیم که مصرفکنندگان ما هیچ کمبودی در نشان دادن مهربانی خودشان ندارند. بنابراین ما اعتماد داریم که آنها از هشتگ #ShareASquare برای کمک به ما در این ماموریت استفاده میکنند.
McDonald’s در فیلیپین برای رسیدگی به نگرانیهای مصرفکنندگان در مورد سلامتی و جلوگیری از شیوع بیماری، اقدامات احتیاطی جدیدی انجام میدهد؛ مانند بررسی دمای بدن برای کارمندان قبل و بعد از هر شیفت.
کنت یانگ، رئیس و مدیر عامل شرکت، از طریق ویدئو به مشتریان اطمینان داد که:
ما در لغو فعالیتهای مشترک یا حتی تعطیل موقت هر یک از رستوران های خود تردید نخواهیم کرد.
این شرکت میگوید در حال حاضر دستیابی به مخاطبان با پیامهای مرتبط و به موقع بیش از هر زمان دیگری ضرورت دارد. مارگوت تورس، مدیر عامل مک دونالدز فیلیپین، میگوید:
به عنوان یک شریک اجتماعی، این مسئولیت ماست که مصرفکنندگان را در جریان اقداماتی که برای اطمینان از ایمنی و رفاه انجام میدهیم، قرار دهیم.
ارائه این پیام توسط کنت یانگ برای نشان دادن تعهد مستمر ما به کیفیت، خدمات و پاکیزگی مواد غذایی بود که نشان میدهد همه آنها در حال حاضر برای ما بسیار مهم هستند.
Ford به عنوان برندی که بیش از یک قرن از عمر آن میگذرد، سهم خود را در دوران سخت بحران اقتصادی پشت سر گذاشته است. این شرکت در بحرانهای مختلف مانند جنگ جهانی دوم یا همین پاندمی کرونا توانست با چرخش به سمت راهحلهای جدید به خوبی برای برند خود تبلیغ کند.
به گفته اندرو ژرژسکو، رئیس بازاریابی محتوای فورد در ایالات متحده:
117 سال انعطافپذیری به ما آموخت که از آن (بحران) عبور خواهیم کرد. اما این زمان حساسی است که نیاز به اقدام اساسی و همکاری دارد.
این شرکت برای اینکه به وظایف خود عمل کند، از مصرفکنندگانی که با مشکلات مالی مواجه هستند - از طریق برنامه تسهیلات پرداخت اعتباری فورد - حمایت میکند.
اقدامات خیرخواهانه شرکت فورد در طول پاندمی:
Walgreens یکی از بزرگترین داروخانههای ایالات متحده و یک رهبر مورد اعتماد در مراقبتهای بهداشتی، مجموعههای Ask a Pharmacist خود را در قالب ویدیوهای کوتاه و آموزندهای که به سؤالات رایج مربوط به COVID-19 پاسخ میدهند، ارائه داد.
همچنین این برند به سرعت یک کمپین ایمیل مارکتینگ را به یک تبلیغ ویدیویی تبدیل کرد تا توضیح دهد که مردم چگونه میتوانند با خیال راحت از خدمات مراقبت آنلاین و تحویل رایگان نسخههای پزشکی استفاده کنند. در نهایت، برای کمک به مبارزه با چالشی که بسیاری از جوامع با دسترسی محدود به تستهای COVID-19 با آن مواجه هستند، drive-thru testing را برای اولین پاسخدهندگان ایجاد کرد.
زمانی که ماندن در خانه باعث افزایش استرس و انزوای افراد شده بود، Ikea در اسپانیا این فرصت را برای برند خود به وجود آورد که فروش محصولاتش را بیشتر کند یا آگاهی از برندش را افزایش دهد. مردم میتوانستند در عین حال که در خانه هستند، ایدههای متفاوتی برای محل زندگی خود داشته باشند و دنیای اطرافشان را تغییر دهند.
همانطور که لورا دوران، مدیر بازاریابی در IKEA اسپانیا، توضیح داده است که:
#YoMeQuedoEnCasa (#من_در_خانه_میمانم) – مانند #در خانه_می_مانیم در ایران - جنبشی است که در خانههای مردم متولد شده است و ما میخواستیم این احترام کوچک را به آن خانهها ادا کنیم. ما از همه دعوت میکنیم تا خانه خود را از منظری متفاوت ببینند و آن را به مکانی تبدیل کنند تا در این مدت، همه ما بتوانیم تجربیات جدیدی را با هم داشته باشیم.
رکود اقتصادی مسلما با کاهش ثروت و استانداردهای زندگی همراه است. در عین حال که خیلی از برندها سقوط میکنند و دارایی خود را از دست میدهند، برخی دیگر از این فرصت برای رشد استفاده میکنند. مثلا این اقتصاد به کشورهایی مثل آمریکا، چین و کشورهای اروپایی ضربه زد، اما از طرفی کشوری مثل "پرو" توانست از این طریق رشد کند.
از طرف دیگر برخی از شرکتها کسب و کار خود را به گونهای تنظیم کردند که در برابر این کمبود بودجه مقاومت کنند و از این فرصت برای جذب مشتری بیشتر استفاده کنند.
یکی از برندهایی که در این زمینه خیلی به چشم میآید، مک دونالد است. جالب است که رشد فروش این برند در سال 2008 بیشتر از سالهای 2006 و 2007 بود. در حالی که بسیاری از رستورانها با کاهش مشتری همراه بودند، ارزان بودن غذاها و فست فود مک دونالد باعث افزایش مشتریهای این برند شد.
مک دونالد 600 فروشگاه جدید در سال 2008 افتتاح کرد و این زنجیره در سال 2009 هم تکرار شد. این موفقیت دقیقا برعکس اعتقاداتی بود که در سال 2007 نسبت به آگاهیهای سلامتی به وجود آمده بود. در اواخر سال 2007 آگاهی بیشتر در زمینه سلامتی و صنایع غذایی سالم، باعث شده بود این غذاها کمتر ترند شود. اما با این وجود بحران اقتصادی باعث بازگشت مردم به این سبک غذاها شد.
مک دونالد آنقدر ارزان، راحت و در دسترس بود که چارهای برای مردمی که وقت، پول و شرایط مناسبی نداشتند ایجاد کرد.
جالب اینجا است که استارباکس کسب و کار خود را تعدیل کرد ولی مک دونالد شروع به ارائه محصول جدیدی کرد؛ بله قهوه! تا جایی پیش رفت که در سال 2009 مجموعه قهوه مک کافی راهاندازی کرد.
مک دونالد نه تنها در ایالات متحده، بلکه در کشورهای دیگر هم عملکرد خوبی داشته است. در سال 2009 در اروپا 6.9% افزایش فروش را تجربه کرد.
کمپانی McDonald's در این باره گفته است:
McDonald's در اروپا فروش قابلمقایسهای را در سه ماهه دوم سال به دست آورد که ناشی از عملکرد خوب آن در بریتانیا، فرانسه و روسیه بود.
Financial Times هم به منوی طبقهبندی شده این شرکت اشاره کرد که گزینههای ارزان، متوسط و گران قیمت را ارائه میدهد.
به هر حال این رستورانهای زنجیرهای در دنیا و به خصوص کشور چین در حال افزایش هستند و از آن زمان تاکنون مک دونالد روند رو به رشدی را تجربه کرده است و باز هم به دوران اوج فروش خود و بلکه بیشتر بازگشته است.
بحرانها انواع و اقسام مختلفی دارند. از بلایای طبیعی گرفته تا جنگ، بیماری، مشکلات اقتصادی و سیاسی، همه باعث ضربه زدن به کسب و کارها میشوند. اما خیلی از برندها میتوانند با مدیریت بحران استراتژیک از این فاجعه جان سالم به در ببرند و حتی تهدید را به فرصت تبدیل کنند.
در ادامه تعدادی از برندها، واکنش آنها به بحرانها یا کمپینهای تبلیغاتی که راهاندازی کردهاند را با هم بررسی میکنیم.
در طی بحران جدی ویروس کرونا یا کووید–19 که کل کشورهای جهان با آن درگیر شدند و عده زیادی از مردم هم از بین رفتند، برند کوکا کولا یک کمپین به نام بیلبورد در میدان تایمز راهاندازی کرد.
چیزی که نباید آن را نادیده بگیریم، این است که هنوز هم بیلبوردهای بزرگ و نورانی در میدانها و خیابانهای اصلی نتیجه خوبی میدهند. کوکا کولا هم با نوشتن جمله "دور ماندن بهترین راه برای متحد ماندن است" (Staying apart is the best way to stay united)، بر اهمیت قرنطینه و فضای شخصی تاکید کرد.
معمولا یک تابلوی قرمز رنگ بزرگ روی اورژانسی بودن موضوع تاکید میکند و چشم افراد را به سمت خود جلب میکند. همانطور که در تصویر میبینید، فاصلهگذاری بین حروف لوگوی Coca Cola از اهمیت فاصلهگذاری اجتماعی میگوید و جمله هم که پیام خود را دقیقا بیان میکند.
در بحران جنگ جهانی دوم یک تبلیغ روزنامه تغییر جالبی را در رسانههای چاپی ایجاد کرد. در این تبلیغ تصویر یک زن چاپ شد که بالای عکس آن نوشته بود: "ما میتوانیم انجام دهیم." این تصویر شاید معروفترین و خاصترین تصویری است که در طول جنگ جهانی دوم کشیده و چاپ شده است.
نیروی کار زنان در طول این جنگ از 27% به 37% افزایش یافت و از زنان خواسته شد که جدیتر در اقدامات جنگی شرکت کنند. طبق نتیجه سایت history، تاثیر جنگ جهانی دوم روی زنان، نقش زنان در دوران پس از جنگ را گسترش داد.
باز هم برمیگردیم سر وقت بحران این روزهای جهان، کرونا ویروس! شرکت فورد در طول پاندمی کمپینهای Built to Lend a Hand و Built for Right Now را راهاندازی کرد. این شرکت شروع به ارائه کمکهای مالی به برخی مشتریان جدید کرد و همچنین برای حمایت از برنامههای غذایی کودکان در مدرسه و حمایت از صندوق دانشگاه United Negro برای کمک به دانشجویانی که با بسته شدن ناگهانی دانشگاه رو به رو شدند، اقدام کرد.
علاوه بر این میلیونها ماسک، دستگاه تنفسی، لباسهای حفاظتی و ... تولید و اهدا کرد. این کمک در دوران بحران به مردم آمریکا نشان داد که فورد همیشه برای کمک آماده است و از این طریق اعتبار بیشتری جلب کرد.
برندی که از بحران تبعیض نژادی در آمریکا استفاده کرد، کسی نبود جز نایک! این برند کمپین رویای دیوانه یا Dream Crazy را راه انداخت و از تبعیض نژادی به نفع خود استفاده کرد.
این مورد ربطی به بحران سلامتی یا فاجعههای طبیعی ندارد. اما به موردی ربط دارد که مردم آمریکا سالها با آن در چالش بودهاند.
محور اصلی این کمپین بحث برانگیز نایک، Colin Kaepernick یکی از مهاجمان NFL (لیگ حرفهای فوتبال آمریکایی) است در حالی که زانو زده بود، به حرفه خود پایان داد. ممکن است با گذشت زمان ارتباط کالین با این تبلیغ از بین برود یا فراموش شود، اما روزی تاریخ به یاد میآورد که کالین به عنوان یک کوارتربک تبعیض نژادی در آمریکا را محکوم کرد و نایک نیز هم با یک تبلیغ این موضوع را تحکیم کرد.
در این تبلیغ این جمله نوشته شده بود: به چیزی باور داشته باش، حتی اگر به معنی فدا کردن همه چیز باشد! (Believe in something. Even if means sacrificing everything)
برخی از بحرانها مانند اپیدمی کرونا یا ورشکستگی کسب و کارهای سنتی با تحول دیجیتال پشت سر گذاشته میشوند. مثلا کمپانی Nike یکی از برندهایی بود که توانست با رعایت اصول جدید و دیجیتالی کردن کسب و کار خود، یکی از پیشگامان تحول دیجیتال باشد. یا مثلا روزنامه معروف آمریکایی، نیویورک تایمز که وقتی با کاهش مشتری رو به رو شده بود، روزنامه خود را به وبسایت منتقل کرد و توانست به خوبی از پس این چالش بربیاید.
هر کمپانی با توجه به نوع کسب و کار خود میتواند تحول دیجیتال را در یک بخش یا همه قسمتهای کارخانه و بخش تولیدی شرکت خود پیادهسازی کند. مهم این است که در این زمینه دانش و تخصص کافی داشته باشد یا از افراد متخصص در این زمینه کمک بگیرد. به هر حال ضرورت تحول دیجیتال در سال 2022 به شدت احساس میشود.
اگر دوست دارید در این زمینه اطلاعات دقیقتری به دست بیاورید، پیشنهاد میکنم مقالات زیر را بخوانید. این چند مقاله تنها بخشی از مقالات سایت عظیم مدیا در مورد تحول دیجیتال برندها است:
هر سازمانی چند وقت یک بار با بحرانهای مالی و اقتصادی رو به رو میشود. گاهی اوقات هزینههای عرضه کالا سر به فلک میکشد، طوفان و تگرگ کارخانه شما را به مدت 2 هفته تعطیل میکند، مشکلات اقتصادی و تورم شرکت را با بحران رو به رو میکند یا کووید-19 باعث اختلال در مدیریت زنجیره تامین میشود. حتی یکی از این مشکلات میتواند استراتژی سازمانی شما را با مشکل مواجه کند.
حتی ممکن است این اتفاقات یکی دو بار در سال رخ بدهد. به همین دلیل داشتن یک استراتژی مدیریت بحران بسیار مهم است. بهتر است سازمانها به فکر استخدام یک مدیر اجرایی برای چنین موقعیتهایی باشند.
مصرفکنندگان برندها را به خاطر موقعیتهایی که خارج از کنترل آنها است سرزنش نمیکنند - اما آنها را به دلیل نداشتن استراتژی مدیریت بحران سرزنش میکنند. هنگامی که یک بحران برند رخ میدهد، سرنوشت سازمان به نحوه واکنش شما بستگی دارد. میتوانید با دنبال کردن دستورالعملهای زیر، به بهترین نحو به بحران رسیدگی کنید.
مدیر باید یک استراتژی مدیریت بحران خوب داشته باشد و سازمان را در مسیری قرار دهد که با این چالشها مقابله کند. در ادامه این مراحل را با هم مرور میکنیم.
اگر نام تجاری شما نتواند فورا به بحران رسیدگی کند، ناامیدی، عصبانیت و توجه مردم و رسانهها افزایش مییابد. شما در عوض میتوانید به طور مستقیم روی همدلی و انسانیت بودن به جای پنهان شدن در پشت یک پوشش شرکتی، تمرکز کرده و به بحران رسیدگی کنید.
برنارد می، بنیانگذار و مدیر عامل National Positions، میگوید:
پرداخت علنی به موضوع و ارائه تصمیمهای خودتان برای بهبود شرایط، به شما کمک میکند تا با این مشکل مقابله کنید. این میتواند باعث برندسازی مجدد و موفق شود.
یکی از مسائل دیگری که در حل بحران اهمیت دارد این است که هر رهبر باید مالکیت مطلق آنچه را که اشتباه انجام داده است به دست گیرد. رهبران بزرگ با انگشت به بقیه اشاره نمیکنند و مشکلات را بر گردن دیگران نمیاندازند.
اگر بحران خیلی بزرگ است، سفرهای کاری و گردشهای تفریحی و غیر لازم را به تعویق بیندازید. برای شما به عنوان یک رهبر بسیار مهم است که در هنگام بروز چالشهای بزرگ حضور داشته باشید. این همان زمانی است که شخصیت واقعی شما مشخص میشود و شما به عنوان یک رهبر متولد میشوید.
برخی تصور میکنند که بعد از بروز مشکل و بحران نباید روی شناسایی مقصر گیر داد و فقط به فکر حل مشکل بود. اما زمانی که یک بحران رخ میدهد، باید مقصر را شناسایی کنید - به خصوص اگر خود شرکت و کارمندان شما مقصر باشند. اگر برند شما مسئول بحران است، باید اشتباهات خود را بپذیرید و مشخص کنید که به چه اقدامات اصلاحی برای محافظت از برند در برابر اتفاقات مشابه احتیاج دارید.
در حالی که تیم حل مشکل در حال شناسایی علل ریشهای بحران و توصیه راهحلها هستند، بقیه اعضای سازمان هم باید روی وظایف خودشان متمرکز بمانند. این کشتی باید به حرکت خود ادامه دهد، حتی اگر آسیب دیده باشد!
مدیریان بخشهای مختلف سازمان باید تشخیص دهند که چه کارهایی را میتوان انجام داد و چه کاری را نمیتوان انجام داد و بر معیارهای موفقیت تمرکز کنند. جالب است بدانید که طی یک تحقیق از سایت inc، در شرایط عادی، 70 درصد کارمندان احساس حواس پرتی میکنند.
یکی از مهمترین اقدامات سازمانی در زمان بحران این است که تیمی تشکیل دهید و از بهترین اعضای سازمان برای پیوستن به تیم مدیریت بحران دعوت کنید. به هر نفر اختیارات خاصی بدهید و وظایف را روشن و واضح بیان کنید. افراد تیم باید ارتباط خوبی با هم داشته باشند و به هم در مدیریت بحران کمک کنند.
تیم مدیریت بحران شما باید اهمیت ویژهای روی گردآوری حقایق و در عین حال درک تاثیر عاطفی بر سازمان متمرکز باشد. حقیقت را با جستجو کنید. اما اجازه ندهید احساسات شما را از علت اصلی مشکل دور کند.
پس از اینکه تیم حل مشکل مسیر جدید را برای غلبه بر موانع شناسایی کرد، باید نحوه مدیریت بحران و اجرای استراتژی مدیریت بحران را ارزیابی کنید. مطمئن شوید که افراد مناسب را برای هر موقعیت انتخاب میکنید و افرادی را که قادر به رعایت اصول بالا نیستند از این اوضاع دور نگه دارید تا بدتر مشکل ایجاد نکنند!
لازم است با بحران مقابله کنید، اما نباید برند خود را خیلی سریع از موقعیت دور کنید. انجام این کار نشان میدهد که شما از مسئولیت دوری میکنید و در نتیجه در دراز مدت پیامدهای منفی به همراه دارد. مثلا وقتی هواپیمایی دچار سانحه میشود، ارائه سریع ادله هر چند موجه باشد، نشان میدهد که شما به دنبال از سر باز کردن موضوع هستید و نمیخواهید مسئولیت اتفاق را بپذیرید.
در صورتی که اگر همدردی کنید، بیانیه عذرخواهی ارائه دهید و دلایل اتفاق را هم بیان کنید، وجهه بهتری از برندتان بر جای میگذارید.
مراقب باشید محیطی ایجاد نکنید که همه چیز شبیه یک بحران جدی و ترسناک باشد و همه بخواهند نقش آتش نشان را بازی کنند! شما به عنوان مدیر یا یکی از اعضای اصلی سازمان باید بتوانید به درستی تشخیص دهید که چه زمانی به ایجاد یک تیم حل مشکل نیاز دارید.
گاهی اوقات راهاندازی یک تیم تازه باعث ایجاد تنش بیشتر میشود و تمرکز را از فعالیتهای اصلی سازمان برمیدارد.
معمولا یک اقدام فوری پس از بروز بحران انجام میشود. مثلا توبیخ یا اخراج شخصی که مسئول این اتفاق است، اقدامات فنی یا هر اقدام دیگری که به کار مورد نظر ارتباط دارد. به هر حال بعد از حفظ خونسردی و اقدامات غیر عجولانه، باید برای برطرف کردن مشکل دست به کار شد. مثلا بررسی همه هواپیماهای ایرلاین از لحاظ فنی، گرفتن تستهای مختلف از مسئول پرواز و خلبانان و اقدامات لازم دیگر.
در این مرحله باید تصمیم بگیرید که چه آیتم و فاکتوری را در برند خود تغییر دهید - و اصلا به این امر نیاز دارید یا خیر؟ - هنگامی که اقدامات فوری مورد نیاز را انجام دادید، میتوانید بررسی کنید و ببینید که آیا به برندسازی مجدد نیاز دارید یا خیر؟ آیا آسیبی که به برند شما وارد شده است، آنقدر غیر قابل برگشت است که تنها گزینه باقی مانده برای شما تغییر نام تجاری است؟ در صورت امکان از تیم داخلی خود، مشتریان فعلی و همچنین مشتریان بالقوه مشاوره بگیرید.
اگر بحران خیلی فجیع بود و لازم بود نامتان را تغییر دهید تا کمی فشار را از روی برندتان بردارید، تغییر نام تجاری توصیه میشود. به هر حال این را در نظر بگیرید که نام فعلی شما در طول سالها چقدر ارزش ویژه برای برندتان ایجاد کرده است.
تغییر نام شما هزینه اضافی برای همه بخشها مانند طراحی لوگو، سربرگها، دامنه وبسایت، شبکههای اجتماعی و تبلیغات به همراه دارد. بنابراین قبل از هر اقدامی به خوبی همفکری و مشورت کنید. میتوانید از مشاوره دیجیتال مارکتینگ در این زمینه کمک بگیرید.
حتی اگر نام تجاری را تغییر دهید، باید عناصر اولیه نام تجاری خود را حفظ کنید و در عین حال یک سری از المانها که یادآور اتفاق و بحران قبلی است را دور بیندازید. مثلا شرکتی که تجربه جالبی در ارائه خدمات هواپیمایی نداشته است - مثلا با ایرلاینهایی با هواپیماهای فرسوده قرارداد داشته است - میتواند بیشتر روی سفرهای تفریحی با قطار یا تورهای یک روزه با اتوبوسهای مجهز مانور دهد.
اگر دوست دارید در مورد برندسازی اطلاعات دقیق و جامعی به دست آورید، مقاله مراحل استراتژی برند سازی به شما کمک میکند.
همین که تصمیم بگیرید نام تجاری و برندتان را تغییر دهید، کار خاصی را به پیش نمیبرد. شما باید به مردم ثابت کنید که برند جدید شما معنا و هدف خاصی دارد. میتوانید با ایجاد لیستی از وعدهها و اقدامات خاصی که برند جدید شما قرار است انجام دهد، شروع کنید.
وقتی این مراحل را دنبال و اجرا کنید، یک استراتژی مناسب برای مدیریت بحران خواهید داشت و این به شما کمک میکند که تا حد امکان تاثیرات منفی بحران را کمتر کنید. سپس تنها کاری که باید انجام دهید این است که برند مجدد خود را اجرا کنید.
پس از حل مسئله باید تیم حل مشکل را به روال قبل برگردانید. ممکن است متوجه شوید که اهداف قبلی به دلیل این موضوع عقب مانده است. بهتر است اهداف و انتظاراتی که از کارکنان تیم راهحل دارید را به خوبی مدیریت کنید.
در ضمن نقشهای رهبری و سایر وظایف را برای همه روشن کنید تا تیمها بتوانند به مسیر قبلی خود بازگردند.
یکی دیگر از مواردی که در مواقع بحرانی به شرکتها کمک میکند، استفاده از اتوماسیون است. مثلا زمانی که شرکت از پس استخدام و هزینههای کارگران به خصوص در انبارداری برنمیآید، از اتوماسیون استفاده میکند. البته این تنها دلیل استفاده از اتوماسیون و هوش مصنوعی در صنعت لجستیک نیست.
در ادامه مزیتهای اتوماسیون را با هم مرور میکنیم.
یکی از اصلیترین مزیتهای اتوماسیون این است که باعث تولید کالاها با هزینههای بسیار کمتر میشود. مسلما ماشینها و رباتها از شما حقوق نمیگیرند و نهایتا هزینه خرید یا تعمیرات آنها بر عهده شما است. به همین دلیل برای شرکتهایی که در مقیاس بالا سرمایهگذاری میکنند، روشی عالی محسوب میشود.
تعداد کارگران استخدامی با اتوماسیون کاهش پیدا میکند و در نتیجه قدرت اتحادیههای کارگری و اعتصابات را محدود میکند. علاوه بر این کارخانهها کالاهای بیشتر و متنوعتری تولید میکنند. از آنجایی که تنوع و تمایز محصول به اندازه کمتر شدن هزینههای نیروی کار اهمیت دارد، ارزش اتوماسیون هم بیشتر مشخص میشود.
یکی دیگر از مواردی که اتوماسیون را مهمتر نشان میدهد، امکان سفارشی سازی محصولات است. خیلی از مصرفکنندگان دوست دارند محصولاتی یونیک و خاص داشته باشند یا کالاها را همانطور که دوست دارند سفارش دهند؛ همین اتفاق با اتوماسیون امکانپذیر شده است.
اتوماسیون به مصرفکنندگان این امکان را میدهد که مثلا به جای انتخاب یک مدل استاندارد از خط مونتاژ محصول، اندازه، ظاهر و عملکرد یخچال مورد نظر خود را سفارشی کنند.
به غیر از این موارد اتوماسیون زمان تحویل را سریعتر، استفاده از سهام را کارآمدتر و جریان نقدی را فعالتر کند. همچنین ایمنی را با اجرای مکانیزمهای خودکار بهبود میخشد و خطر خطای انسانی را کاهش میدهد. خطای رباتی که با هوش مصنوعی برنامهریزی شده است، احتمالا از انسانی بی مسئولیت و بی کفایت کمتر است؛ و حتی ممکن است اصلا خطایی نداشته باشد.
اگر به نقش اتوماسیون و هوش مصنوعی در بیزینسهای مختلف علاقه دارید، مقالات زیر میتواند برایتان جالب باشد:
اتوماسیون در کنار مزایایی که دارد، به هر حال شما را مجبور به پرداخت یک سری هزینه اضافه میکند. سرمایهگذاری قابل توجهی که حتی ممکن است بازگشت سرمایه و سوددهی آن سالیان سال طول بکشد. اما احتمالا این کار به هزینههای آن میارزد که خیلی از شرکتهای بزرگ دنیا از جمله آمازون از این سیستم در انبارداری خودشان استفاده میکنند.
این روش یک سری چالش به همراه دارد. مثلا خیلی از شرکتها هزینه لازم برای این کار را ندارند. یا حتی مجبور هستند برای توسعه نرم افزار و نگهداری ماشینآلات نیروهای کار متخصص استخدام کنند که این کار باز هم به صرف هزینههای بیشتر احتیاج دارد.
از طرف دیگر برخی از مشتریان دوست دارند محصولات و خدماتی که تحویل میگیرند، توسط یک انسان ارائه شود نه یک ماشین یا ربات. اما به هر حال علم اینقدر پیشرفت کرده است که منشیها و دستیاران هوش مصنوعی رفتار و طرز صحبتی شبیه به یک انسان واقعی دارند.
دستیارانی که در محل کار و خانههای هوشمند مورد استفاده قرار میگیرند و آنقدر باهوش هستند که ممکن است هیچ وقت مشتریانتان به ربات و مصنوعی بودن آنها پی نبرند.
به هر حال خیلی از شرکتها از اتوماسیون سود سرشاری بردهاند و از طرف دیگر هم افراد زیادی قربانی این ماشینی شدن شده و کار خود را از دست دادهاند.
اما نباید این را نادیده بگیریم که این اتفاق در نتیجه ی تنبلی بیش از حد نسل جدید است. زندگیِ امروز فرصت کمی برای جنب و جوش به انسانها میدهد و خیلی از افراد عادت به یکجا نشینی (پشت میز کار یا سیستم) پیدا کردهاند. همین باعث میشود کارایی و بازده ماشینها را نداشته باشند.
برخی هم برای ارتباط با مشتریان اعتماد به نفس و توانایی کافی ندارند. به همین دلیل شاید یک دستیار هوش مصنوعی که به جای انسان صحبت میکند، کارایی بالاتری داشته باشد.
اتوماسیون میتواند قدرت انحصاری موفقترین شرکتهای فناوری را افزایش دهد، به عنوان مثال Apple و Amazon از اتوماسیون در بخشهای مختلف کمپانی خود از جمله انبارداری استفاده کردهاند تا سهم بیشتری از بازار را به دست آورند.
خوشبختانه یا متاسفانه زندگی در حال حاضر به سمتی میرود که روابط انسانی و زنده دچار چالش شده است. تماسهای نزدیک و رو در رو کمتر شدهاند، خدمات به صورت سلف سرویس ارائه میشوند و خریدها معمولا آنلاین هستند.
با توسعه دنیای متاورس هم این فاصلهها بیشتر و بیشتر میشود. جایی که ممکن است ما در خانه خود روی مبل نشسته باشیم و با عینک واقعیت مجازی به همه جای دنیا سفر کنیم و از فروشگاه اصلی گوچی در یک کشور دیگر خرید کنیم!
اما باز هم برمیگردیم به مدیریت استراتژیک بحران های مالی یا اقتصادی. برای مدیریت انواع بحران های اقتصادی و مالی چه اقداماتی انجام دهیم؟ در ادامه به همین موضوع مهم میپردازیم.
منبع
wikipedia | bbc | nytimes | thinkwithgoogle | slate | history | clearvoice | brandfolder | economicshelp | helpsystems | teamworks | inc | cascade |
خب شما که تا اینجا رسیدید کلی اطلاعات در مورد بحران اقتصادی امریکا، نتایج بحران اقتصادی و مدیریت بحران به دست آوردید. اگر روی خدای نکرده دچار یک بحران در کسب و کار خودتان شدید، میتوانید روشهای گفته شده را به کار بگیرید و از بسیاری از عواقب و نتایج بحران اقتصادی در امان بمانید. گرچه گاهی اوقات این عواقب اجتناب ناپذیر هستند.