وقتی به فرآیند تحقیق و توسعه (R&D) در یک کسبوکارفکر میکنیم، اولین چیزی که به ذهنمان میرسد تحقیقات مبتنی بر توسعه محصول و بازار است؛ اما در واقع فرآیند تحقیق و توسعه چیزی بسیار فراتر از صرفاً توسعه محصول است. آنچه در این فرآیند بیش از هر چیز دیگر خودنمایی میکند تمرکز بر شناخت رفتار مشتری و ساختاری است که باعث میشود مسیر پیشروی یک کسبوکار کاملاً مشخص شود و بر اساس آن، مسیر آینده آن نیز شکل بگیرد.
برای دریافت بازدهی بهتر، فقط اجرای یک فرآیند تحقیق و توسعه کافی نیست، از سوی دیگر همانطور که در تعریف این فرآیند گفتیم، در طی اجرای آن با عدم قطعیتهای بسیاری مواجهیم که به همین دلیل برای بهره بردن از بیشترین مزایای آن نیازمند به کارگیری استراتژیهای موثر و مرتبط با کسبوکارمان هستیم.
صرف نظر از هدفی که برای پیش بردن یک برنامه تحقیق و توسعه داریم (که می تواند جلو افتادن از رقبا باشد یا پیشرو بودن در سرمایه گذاری بر روی یک فناوری جدید) و همینطور تصاحب بازارهای جدید یا هم سطح شدن با دیگر رقبا در حوزه محصولات و خدمات برند، اینکه چطور برای تحقیق و توسعه مجموعه برنامهریزی و طرح استراتژی کنیم امری بسیار ضروری است.
برای پیاده سازی این فرآیند سه گام مهم در نظر گرفته میشود که در ادامه به توضیح هر یک از این گام ها خواهیم پرداخت.
پیش از هر چیز باید مشخص کنیم که چه جنبههایی از کسبوکار ما به نوآوری و توسعه نیاز دارد. سپس به بررسی نیازمندیها و نوع تقاضاها میپردازیم و همچنین محدودیتهایی را که با آنها مواجهیم و همه آنچه را که باید برای رسیدن به نتایج مطلوب بهبود یابد یا به کلی تغییر کند، شناسایی میکنیم.
تنها زمانی که اهداف و مقاصد کسبوکارمان را به روشنی مشخص کردیم و فهمیدیم که از چه مسیری قرار است به آن برسیم و چه فاصلهای میان وضعیت کنونی و وضعیت موردانتظارمان وجود دارد، میتوانیم به راحتی منابع موجود را بشناسیم و با یک دانش صحیح و کافی از ابزارها و ساختارهای مورد نیاز در مسیری مناسب برای تحقق اهداف استفاده کنیم.
پس از تعیین چارچوب مشخص برای اجرای فرآیند، باید یک تیم را به طور اختصاصی برای مدیریت استراتژی تدوین شده در نظر گرفت به این ترتیب وظایف تعیین میشود و به افراد مناسب واگذار میشود و این اولین گامی است که میتوان با آن میزان کارآمدی را در روند اجرای این فرآیند بررسی کرد و هر زمان که به تغییرات خاصی نیاز بود آنها را اعمال کرد.
به علاوه این هم مهم است که افراد با ساختار گروه و نقش هر یک از اعضا در مراحل تحقیق، طراحی و پیاده سازی کالا و خدمات آشنا باشند و به ویژه باید بدانند که فرآیند تست نهایی محصول و خدمات خروجی چگونه انجام میشود و چه نتایجی مورد انتظار مجموعه است.
داشتن یک تیم اجرایی متخصص کمک میکند تا تصمیمهای لازم پیش، حین و پس از هر مرحله از فرآیند کلی تحقیق و توسعه به درستی و با دقت بالا گرفته شود. در نتیجه، احتمال شکست این فرآیند که میتواند منجر به ضررهای مالی و اتلاف وقت زیادی شود، با اصلاحات بهموقع شدیدا کاهش مییابد.
آنچه در بالا بیان شد حساسیتهای مربوط به سازمانها و بیزینسهای بزرگ است. در کسبوکارهای کوچک مفهوم داشتن تیم و واگذاری وظایف به مراتب با سخت گیری و جزئیات کمتری انجام میشود، اما با این حال اصول حرفهای مختص به خود را دارد که آن هم باید به درستی رعایت شود.
یادآوری میشود که فرآیند تحقیق و توسعه فرآیندی است که اگر درست انجام شود، نتایج بسیار قابل توجهی در توسعه همه جانبه کسبوکارها (و نه صرفا افزایش مشتری) خواهد داشت و در غیر این صورت چه فرآیند در میانه راه شکست بخورد و به نتیجه نرسد و چه نتایجی که از آن حاصل میشود، در زمان مناسب به بازار مشخص و مناسبی ارائه نشود، در هر صورت میتواند شکست قابل توجهی را برای آن کسبوکار به بار آورد.
آخرین مرحله در فرآیند تحقیق و توسعه بررسی نتایج به دست آمده و تعیین میزان تاثیرگذاری و کارآمدی تحقیقات انجام شده است. گاهی ممکن است یکی از محصولات بستههای کالا یا خدمات یک شرکت برای مشتریان جذاب نباشد یا از چشمشان دور بماند،
اما از دید فرآیند تحقیق و توسعه توجه صرف بر روی آن محصول و برنامهریزی برای تغییر، بهبود یا جایگزینی آن کاری حرفهای نیست؛ چون ممکن است این محصول واقعا محصول خوبی باشد؛ اما از راه درستی به بازار عرضه نشده است یا نسبت به محصولات و خدمات مشابه به خوبی مقایسه نشده باشد و مزیتهای آن به مشتری شناسانده نشده باشد.
به همین دلیل بعد از تولید یک محصول، دانش یا خدمات خاص باید نتایج حاصل از آنها به طور موشکافانه مورد آزمایش قرار بگیرند تا کاملا از تمامی جوانب سنجیده شوند و به بهترین شیوه معرفی، تبلیغ و ارائه بشوند.
منابع: Forbes
با وجود مزیتهای زیادی که فرآیند تحقیق و توسعه برای کسب و کارها دارد، برخی از صاحبان کسب و کارها به دلیل هزینههای بالا و عدم قطعیتهای موجود در مورد بازار، مشتری و هزینههای اولیه همچنان برای استفاده از این فرآیند تردید دارند؛ اما بگذارید این طور به قضیه نگاه کنیم که اگر هیچ تغییری در مسیر تولید کالاها و ارائه خدماتمان ایجاد نکنیم آیا هزینهای که بعدا مجبور به پرداختش خواهیم شد کمتر از صرف کردن هزینه برای انجام فرآیند تحقیق و توسعه خواهد بود؟ آیا تاثیراتی که بی توجهی به تحقیق و توسعه در کسبوکارها بر روی روند کاری مجموعه ما میگذارد قابل جبران خواهد بود؟ آیا رقبای ما نیز مانند ما فکر میکنند؟ یا به دنبال آن هستند که با تفکری خلاق، شرایط بازار را به نفع خودشان پیش ببرند؟ آیا مشتریان ما همواره به روند یکنواخت و بدون خلاقیت محصولات و خدمات ما وفادار خواهند ماند؟ تجربه نشان داده است که همیشه احتمال ضرر و زیان ناشی از یکنواختی در روند تولید محصول یا ارائه خدمات (و به تبع آن از دست دادن مشتریان و عقب افتادن از رقبا ) بسیار بیشتر از پیادهسازی فرآیند تحقیق و توسعه است؛ فرآیندی که اگرچه با عدم قطعیت همراه است؛ اما در صورتی که به افراد مجرب و متخصصش سپرده شود، میتواند دستاوردها و نوآوریهای زیادی را برای شرکتها به ارمغان آورد و به آنها این اطمینان را بدهد که در مراحلی مثل شناخت رفتار و سلیقه مشتری، جلب رضایت او، شناسایی فرصتهای مناسب بازار و همچنین دانش و فناوری بهکاررفته هیچ مشکلی رخ نخواهد داد.