در مقاله نقش آینده پژوهی در توسعه کسبوکارها، تعریف کاملی از ماهیت فرآیند آیندهپژوهی و اهمیت آن در توسعه مشاغل ارائه دادیم. دانستیم آیندهپژوهی به عنوان یک زمینه مشخص از دانش، در حقیقت به دنبال بسط و گسترش مولفههای تحقیق و توسعه یک مجموعه و معمولا ترسیم چشمانداز برای کسبوکارهاست و از این طریق سعی دارد با تأکید بر ارتباط میان راهبردها و استراتژیهای به دستآمده از تحلیل فرضیات و همچنین گامهایی که میتوان در این مسیر برداشت، برنامههای منتج به آینده مطلوب را پیادهسازی کند.
هدف نهاییِ فرآیندی که آیندهپژوهی درصدد آن است، بهتر ساختن سازمانها و آمادهسازی آنها برای مواجهه با آینده و تمام طرحها یا به اصطلاح سناریوهای ممکن، محتمل و مطلوب آن است. در آنجا به این موضوع نیز پرداختیم که آینده پژوهی با تحقیق در حوزههای مختلف علوم و همچنین یک پیشبینی صرف، بدون در نظر گرفتن دیگر عناصر مهم در فرآیند آیندهپژوهی کاملا متفاوت است. همچنین به طور کامل اهداف و چشماندازهای آن را بررسی کردیم و البته عواملی را در این زمینه به طور مشخص برشمردیم که برای یک مجموعه میتوانست ایجاد محدودیت کند.
همچنین، در بخش اول مقاله روشهای اجرای آیندهپژوهی در کسب و کار در مورد روشهای پیادهسازی فرآیند آیندهپژوهی به معرفی پنج ابزار آیندهپژوهی پرداختیم و به دنبال آن در این مقاله قصد داریم، بعد از معرفی چهار روش دیگر، نقاط قوت و ضعف هر یک از این روشها را نیز با هم بررسی کنیم. پس، همچنان با ما همراه باشید.
روش نقشه راه فناوری (Technology Roadmap) به صورتی وسیع در صنایع و کسبکارها به منظور پشتیبانی از برنامهریزیهای انجامشده و همچنین راهبردهای تعیینشده در جهت رسیدن به مقاصد مطلوب استفاده میشود.
این نظریه اولین بار توسط شرکت موتورولا در جهت پشتیبانی از برنامهریزی و فناوری تولید یکپارچه، توسعه داده شد و پس از آن در یک حوزه وسیع و متنوع از زمینههای صنعتی و تولید محصول در سطح شرکتها و بخشهای مختلف آن به کار رفت. نقشههای راه فناوری میتوانند به شکلهای متفاوتی تهیه شوند؛ اما عموما نمودارهای زمانی چندلایهای را در بر میگیرند که قادر به توسعه فناوری همسو شده با تقاضای مشتریان و روند بازار خواهند بود.
نقشه راه عبارتست از روش کشف و توصیف آینده مطلوب و تعیین راه رسیدن به آن به زبانی ساده و قابل فهم برای هر سازمان و بیزنس مشخص.
نقشه راه، ساختاری مبتنی بر زمان دارد و معمولا به شکل گرافیکی طراحی شده و به منظور تدوین، نمایش و ایجاد ارتباط میان برنامههای مختلف در سطوح متفاوت سازمان به کار میرود. فرآیند تدوین نقشه راه شامل سه مرحله کلی است:
فعالیتهای مقدماتی
توسعه نقشه راه فناوری
فعالیتهای پیگیری
برنامهریزی حساس به عدم قطعیت (Uncertainty Sensitive Planning یا به اختصار USP) ابزاری برای مواجهه با شرایط عدم قطعیت درآینده است. در این برنامهریزی از مجموعهای از راهبردها (اصطلاحا استراتژی وسیع) برای رویارویی با مجموعهای از آیندهها استفاده میشود.
تمام آیندههای مشخصشده را میتوان به دو بخش تقسیمبندی کرد: یک، آیندهای بدون شگفتی که ادامه روند موجود است و دو، آیندهای که در آن شگفتیهای (غیر) قابل پیشبینی اتفاق خواهند افتاد. در این نوع برنامهریزی، راهبردهای متفاوتی طراحی میشود؛ به این صورت که راهبرد اصلی و محوری را برای آینده بدون شگفتی در نظر میگیرند و راهبردهای جانبی را برای شگفتیهای محتمل پیش رو.
از دیگر روشهای اجرای آیندهپژوهی، پسنگری (Back Casting) یا به عبارتی، پسنگری از آینده به امروز است که در این روش، فرد به آینده رفته و یک آینده مطلوب را در زمانی مشخص برای بیزنس و کسبوکار خود در نظر گرفته، سپس به اکنون برمیگردد و برنامهها، قوانین و سیاستهایی را تعیین میکند که برای رسیدن به چنین آیندهای و عملی کردن آن لازم است.
در این مسیر ممکن است برخی از گزینههای مورد نظر مدیران یک مجموعه برای آینده مد نظر، از لحاظ عملی و امکانات موجود در امروز، امکانپذیر نباشد که برنامهریزان و توسعهدهندگان کسبوکارها تصمیم به جایگزینی و تغییر کلی یا جزئی اهداف و چشماندازهای خود میگیرند.
بنابراین، میتوان گفت:
پسنگری عبارت است از تشخیص آینده مطلوب قابل ایجاد و نه آیندهای که صرفا احتمال وقوع دارد و سپس بهکارگیری لوازم موجود برای تحقق آن آینده.
پسنگری چند مرحله دارد که عبارتند از:
نتیجه نهایی یک مطالعه پسنگری عبارت خواهد بود از تصاویر مختلف از آیندههای محتمل و قابل اجرا (به علاوه، مسیرهای منتهی به آنها) که به کمک تجزیه و تحلیل احتمالات و عواقب آنها به دست آمده است.
این رویکرد تنها زمانی عملی است که اهداف آینده به روشنی و به دور از هر گونه ابهام تعیین شده باشند. در غیر این صورت و در جایی که عدم قطعیتها زیاد باشند و در نتیجه، تعدادی اهداف بالقوه متناقض وجود داشته باشند، بهکارگیری روش سناریوپردازی گزینه بهتری خواهد بود.
هدف از پیاده سازی تحلیل لایهلایهای علتها (Causes Layer Analysis یا به اختصار، CLA) ساختارشکنی پدیدههای اجتماعی و اقتصادی مرتبط با یک کسبوکار و رسیدن به درک عمیقی از لایههای زیرین مسائل و مشکلات است. پس از آشکار شدن لایههای مختلف پدیدهها نوبت به تدوین و ارائه سناریوهای جایگزین برای آینده میرسد.
تحلیل لایهلایهای علتها یک روش جدید است که به دنبال ترکیب و یکپارچهسازی دیدگاههای تجربی، تعبیری، انتقادی و یادگیری حین عمل است. کاربرد آن به صورت یک روش پیشبینی آینده نیست بلکه میکوشد تا فضاهای زمینهساز برای خلق آیندههای جایگزین را ایجاد کند و از این رو در ایجاد و توسعه یک سیاست مؤثرتر، عمیقتر، جامعتر و بلندمدتتر برای سازمانها و کسبوکارها مفید است.
چالش پیشِ روی آن انجام تحقیقات و حرکت در بین لایههای مختلف برای تحلیل و در نتیجه استفاده از شیوههای مختلف برای تحقق آن است.
انجام این کار منجر به ساخت آیندههای متفاوت و جایگزین معتبر و ایجاد تحول یکپارچه (از اکنون و طی بازههای زمانی مشخص، برای رسیدن به آن آیندهها) میشود. روش تحلیل لایهلایهای علتها با طرح پرسش از آینده آغاز شده و با همین پرسش خاتمه مییابد.
این روش، برخلاف روشهایی مانند «برنامه ریزی بر پایه سناریو» و «پس نگری» به جای تمرکز بر گسترش وسعت آینده مطلوب در زمان طرح اندیشهها، بیشتر بر روی عمق و لایههای متفاوت پدیدهها و شناخت تاثیر آنها بر آیندههای مطلوب مد نظر صاحبان کسبوکارها و مدیران سازمانها تمرکز دارد.
اکثر روشهای آیندهپژوهی در سطحیترین لایهها باقی ماندهاند و کمتر به عمق پدیدهها نفوذ میکنند. البته تسلط بر این روش و بهکاربردن درست و اصولی آن مستلزم استعدادهای تحلیلی پیشرفته و مهارتهای تفسیری قوی است و همگی آنها ریشه در علوم انسانی و فلسفه دارند که ایجاب میکند اکثر مشاوران آیندهپژوه در زمینه فهم و کاربرد آنها آموزشهای لازم را ببینند.
با وجود اینکه ابزارهای معرفیشده بسیار کاربردی و علمی هستند، هیچکدام به تنهایی نمیتوانند منجر به تحلیل درست و دقیقی از آینده باشند. در ادامه به ناکامل بودن روشهای بررسی شده و لزوم ترکیب آنها در یک فرآیند آیندهپژوهی میپردازیم.
وقتی تمام روشها و ابزارها در کنار هم قرار میگیرند، نقاط قوت (قابل استفاده) و نقاط ضعف (قابل تکمیل) هر کدام از روشها، بیشتر و بهتر شناسایی میشوند. در ادامه مقاله، این نقاط شناسایی و تحلیل شدهاند.
قبل از تحلیل هر یک، یادآوری میشود که تشخیص نقاط ضعف هر روش بر اساس نحوه مواجهه آنها با عدم قطعیتهای آینده در نظر گرفته شده است؛ به عبارتی منظور از نقاط ضعف این است که در کدامیک از بخشهای آینده پژوهی نمیتوان از این روش برای شکلدهی به آیندهها (و تبدیل آنها به آینده مطلوب) انتظار کمک داشت.
به عنوان نمونه، روش سناریوپردازی به منظور ترسیم آیندههای چندگانه میتواند برای طراحی راهبرد و شروع کار توسعه یک سازمان یا بیزنس استفاده شود (نقطه قوت)؛ اما در زمینه ارزیابی راهبردها و همچنین توسعه راهبردهای جانبی (برای تحقق یا صرفا بررسی و مقایسه با دیگر آیندهها) هیچ کمکی نمیکند و یا اینکه به طور مشخص، شیوه یا فرآیندی را پیشِ روی تحلیلگران و توسعهدهندگان قرار نمیدهد. بنابراین از این نظر دارای نقاط ضعف یا به عبارتی نقاط قابل تکمیل با دیگر روشهاست.
این ارزیابی نشان میدهد که هیچکدام از این ابزارها، کامل و جامع نیستند؛ اما میتوانند به همراه ابزارهای دیگر برای اجرای فرآیند آیندهپژوهی تکمیل و به کار برده شوند.
نقاط قوت:
نقاط ضعف:
نقاط قوت:
نقاط ضعف:
نقاط قوت:
نقاط ضعف:
نقاط قوت:
نقاط ضعف:
نقاط قوت:
نقاط ضعف:
نقاط قوت:
نقاط ضعف:
نقاط قوت:
نقاط ضعف:
نقاط قوت:
نقاط ضعف:
نقاط قوت:
نقاط ضعف:
منابع: ابزارهای آیندهپژوهی در اختیار برنامهریزان | SAMC
به این ترتیب، دیدیم که چگونه هر یک از این روشها در پیادهسازی فرآیند آیندهپژوهی به کار میروند. همچنین نقاط قوت و ضعف هر کدام را هم با توجه به نوع نگاهشان به آیندههای متفاوت و عدم قطعیت موجود در آنها بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که فقط استفاده مجموعهای از این ابزارها (با توجه به سیاستهای یک سازمان و کسبوکار) است که میتواند به توسعهدهندگان در تدوین و اجرای یک برنامه مناسب برای دستیابی به مطلوبترین آینده با در نظر داشتن امکانات موجود کمک کن